اینشتین    

 

امروزه همه دانشمندان نظريه نسبيت عام اينشتين را به طور كامل پذيرفته اند، نه صرفاً به خاطر اينكه زيبا است، بلكه به خاطر آنكه نظريه گرانش نيوتن را به فضا زمان خميده تعميم داد و مهمتر آنكه توانست پيشروي حضيض تير را كه از معضلات ماندگار فيزيك و نجوم بود تفسير و مقدار صحيح انحراف مسير نور را در هنگام عبور از كنار جسم پرجرمي چون خورشيد پيشگويي كند. اين دو پديده به همراه قرمز گرايي گرانشي از آزمون هاي كلاسيك نسبيت عام است كه اينشتين در مقاله اي كه در سال  ۱۹۱۶  منتشر كرد، به تشريح آنها پرداخت. در اين مقاله با نگاهي گذرا اين دو پديده را بررسي مى كنيم و سپس كاوشگر گرانش را توضيح مى دهيم.

در هفتم نوامبر  ۱۹۱۹  يعني چهار سال پس از ارائه نظريه نسبيت عام اتفاقي رخ داد كه صفحه اول بسياري از روزنامه هاي معتبر جهان به آن پرداختند و باعث شدند اينشتين كم كم به شخص نامداري حتي بين مردم كوچه و بازار بدل شود. ماجرا چه بود؟ عاملي كه باعث شده بود برخلاف جريان متداول، خبري علمي به صفحه اول روزنامه ها راه يابد اندازه گيري ميزان انحراف نور ستارگان در هنگام عبور از كنار خورشيد و در نتيجه تائيد نظريه نسبيت عام اينشتين و رد نظريه گرانش نيوتن بود. از اولين كساني كه تاثير  گرانش بر نور را بررسي كردند بايد از جان مايكل نام برد. وي تصور مى كرد نور از ذره تشكيل شده است و بدين ترتيب گرانش بر آن موثر است. وي با اين استدلال محاسبه كرد اگر ستاره اي كه چگالى اش همانند خورشيد و اندازه اش  ۵۰۰  برابر خورشيد باشد به جسمي بدل مى شود كه نور هرگز نمى تواند از آن بگريزد (يعني همان چيزي كه امروزه اصطلاحاً سياهچاله ناميده مى شود. در نظر داشته باشيد كه جان مايكل چنين نظري را در سال  ۱۷۸۳  ابراز كرد.) لاپلاس رياضيدان نامدار نيز بعدها محاسبه هايي شبيه به همين را انجام داد.

زولدنر يكي از منجمان قرن نوزدهم كه مجذوب محاسبات لاپلاس شد تصميم گرفت ميزان انحراف نور در هنگام عبور از كنار خورشيد را محاسبه كند. وي با اين فرض كه نور همانند ذره معمولي جذب خورشيد مى شود، ميزان اين انحراف را  ۸۷۵/۰  ثانيه محاسبه كرد. وي محاسبات خود را در يك مجله چاپ كرد، اما از آنجايي كه در آن زمان نظريه موجي نور طرفداران بسياري داشت و از طرف ديگر تشخيص انحراف  ۸۷۵/۰  ثانيه اي با تجهيزات آن زمان امكان پذير نبود، كل داستان به زودي فراموش شد.

اما در سال  ۱۹۱۵  اينشتين (يعني مرد اول داستان ما) پيش بيني كرد كه مقدار انحراف نور ستارگان بايد  ۷۵/۱  ثانيه باشد. اما چرا  ۷۵/۱  ؟مقدار  ۸۷۵/۰  با فرض تخت بودن فضازمان محاسبه شده بود، اما اينشتين در نظريه نسبيت خود مدعي شده بود كه يك جرم با گرانش زياد مى تواند فضازمان را خميده سازد كه مقدار اين خميدگي نيز از قضا  ۸۷۵/۰  است و در نتيجه مقدار كلي انحراف ستاره بايد  ۷۵/۱  ثانيه باشد.

 

اين دو برابر شدن ميزان انحراف نور ستاره دو نتيجه بسيار مهم داشت: اول آنكه با بزرگ شدن ميزان انحراف اندازه گيري مقدار آن به شيوه رصدي امكان پذير مى شد و نكته مهم اين امكان را در اختيار منجمان و فيزيكدانان قرار مى داد تا با اندازه گيري پي ببرند كدام نظريه با تجربه هماهنگي دارد. (اگر ميزان انحراف  ۸۷۵/۰  باشد نظريه گرانش نيوتن تائيد مى شد و اگر انحراف  ۷۵/۱  باشد، نسبيت عام اينشتين) در آن سال ها ارتباطات مثل امروز چندان راحت و آسان نبود و به ويژه آنكه هر اتفاقي مى توانست اين ارتباط ضعيف را از بين ببرد، چه رسد به جنگ جهاني،كه در آن هنگام در جريان بود. به اين ترتيب دانشمندان كشورهاي مختلف شناخت دقيقي از دستاوردهاي يكديگر نداشتند.

دوسيته يكي از فيزيكدانان هلندي مقاله هايي از اينشتين و خودش را براي ادينگتون يكي از منجمان شناخته شده انگليسي مى فرستد و او را تشويق به پيگيري ماجرا مى كند. ادينگتون مجذوب نظريه جديد نسبيت عام شد و سعي كرد مباني رياضي اين نظريه (كه در آن زمان از دشوارترين نظريه ها بود) تمام و كمال بياموزد. (لطيفه اي هم در اين مورد بر سر زبان ها است. مى گويند روزي شخصي از ادينگتون مى پرسد آيا درست است كه شما يكي از سه نفري هستيد كه نسبيت را درك كرده است؟ ادينگتون مى گويد اينطورها هم نيست. شخص سئوالش را تكرار مى كند و ادينگتون جواب مى دهد كه در اين مورد اغراق كرده اند. آن طرف مى گويد خواهش مى كنم شكسته نفسي را كنار بگذاريد كه ادينگتون در پاسخ مى گويد: اتفاقاً برعكس به اين موضوع فكر مى كنم كه نفر سوم كيست؟)

اكنون ديگر نوبت آن رسيده بود با انجام يك آزمايش تجربي مقدار دقيق انحراف اندازه گيري شود. اگر مى شد به طريقي ميزان انحراف نور ستاره اي را پس از عبور از كنار خورشيد اندازه گرفت همه چيز حل مى شد، اما نكته  اين است كه نور خورشيد چنان شديد است كه نور هيچ ستاره اي در هنگام عبور از كنار آن به چشم نمى آيد. تنها راه حل باقي مانده اندازه گيري نور ستاره هنگام يك خورشيدگرفتگي است.

لحظه خورشيدگرفتگي براي همه ما تجربه زيبا و هيجان انگيزي است. طي چند دقيقه ماه قرص تابان خورشيد را مى پوشاند و ما محو اسرار آفرينش مى شويم، اما در فرصت پيش آمده يك منجم باتجربه در آسماني كه آنقدر تاريك شده است كه ديگر ستارگان هم در اين روز تاريك به نمايش درآمده اند، مكان ستارگان را اندازه مى گيرد و بعد با مقايسه آن با مكان واقعي ستارگان در روزهاي ديگر به ميزان اين تغيير مكان دست مى يابد.

ادينگتون و دايسون (منجم ديگر) به اين موضوع فكر مى كردند كه خورشيدگرفتگي  ۲۹  مه  ۱۹۱۹  چه فرصت مناسبي براي اندازه گيري انحراف ستارگان است. هم زمان خورشيدگرفتگي طولاني است و هم در آن هنگام مى توان تعداد زيادي ستاره را رصد كرد.

اما همه چيز هم به اين سادگى ها نبود. ادينگتون را به سربازي احضار كردند. اما ادينگتون عضو فرقه كواكر و در نتيجه مخالف جنگ بود. اما جنگ شديد بود و نياز به نيروي انساني، حياتى. بنابراين دايسون شخصاً شهادت داد كه حضور ادينگتون در هيات اعزامي براي رصد خورشيدگرفتگي و آزمايش نسبيت ضروري است و در نهايت ادينگتون توانست از خدمت وظيفه معاف شود. (براي آنكه بهتر متوجه وضعيت شويم كافي است اين نكته را به خاطر آوريم كه فردي از كشور دشمن يعني اينشتين آلماني نظريه اي ارائه مى كند و آن وقت آنها ادينگتون را از خدمت وظيفه معاف مى كنند تا به طريق تجربي صحت اين نظريه را تائيد كند!)

ادينگتون كه عضو رصدخانه سلطنتي بود، بارها خورشيدگرفتگي را رصد كرده بود و با مشكلات فني و عملي رصد آشنايي كامل داشت.

براي آنكه نتايج رصد از دقت و اعتبار كافي برخوردار باشد قرار شد خورشيدگرفتگي در دو مكان مختلف رصد شود: ادينگتون و گروهش به جزيره پرينسيپ در غرب آفريقا رفتند و كرملين و گروهش به سوبرال در شمال برزيل كه براي رصد اين خورشيدگرفتگي مكان هايي ايده آل بودند. اما همه چيز مطابق ميل پيش نمى رود. روز پيش از خورشيدگرفتگي باران شديدي شروع به باريدن كرد. باران همچنان ادامه داشت و ادينگتون كم كم تمام اميدش را از دست مى داد. اما در آخرين لحظات باران بند آمد و آنان توانستند به رصد كسوف بپردازند. آنان تصويرهاي زيادي تهيه كردند كه فقط دو تايش قابل استفاده بود. اين دو تصوير را با تصويرهاي قبلي مقايسه كردند. ميزان انحراف  ۳۱/۰+ ۶۰/۱  بود كه اگر با مقدار  ۷۵/۱  مورد انتظار مقايسه كنيم نتيجه مى گيريم ميزان انحراف  ۳۱/۰+ ۹۱/۰  برابر پيش بيني اينشتين است. گروه اعزامي به سوبرال نيز توانست چندين عكس بگيرد كه از آن ميان هشت عكس قابل استفاده بود. ميزان انحراف  ۱۲/۰  + ۹۸/۱  يا  ۰۷/۰  + ۱۲/۱  برابر پيش بيني اينشتين. از بخت بد تلسكوپ ديگر اين گروه درست تنظيم نشده بود و چيزي از آن در نيامد. اما به نظر مى رسيد در مجموع ماموريت با موفقيت انجام شده است.هنگامي كه نتايج اين رصدها آماده شد، معتبرترين موسسه علمي بريتانيا يعني انجمن سلطنتي پيشنهاد كرد جلسه اي فوق العاده در  ۶  نوامبر در لندن برگزار شود. دايسون به عنوان اخترشناس سلطنتي به جايگاه رفت و اذعان كرد كه اندازه گيرى ها، نظريه گرانشي ديرپاي نيوتن را تاييد نمى كند، اما در مقابل با پيش بينى هاي نظريه جديد اينشتين هماهنگي كامل دارد.

همان طور كه گفتيم واكنش رسانه ها بسيار غيرمنتظره بود. نام و تصوير اينشتين فوراً در صفحه اول روزنامه ها پديدار شد: «انقلاب در علم _ نظريه جديد كيهان _ انديشه نيوتني از تخت به زير آمد» از جمله اين تيترها بود. بدين ترتيب اينشتين يك شبه مشهور و نامدار شد. اما علت اين اقبال شايان توجه مردم و رسانه ها به اينشتين را بايد در چيزي فراتر از محتواي علمي اين نظريه جست وجو كرد. پس از سال  ها جنگ و ويراني مردم اين فرصت را كه بشريت توانسته از ترس و وحشت جنگ فارغ شود و به چنان مرتبه والايي برسد كه پرده از بزرگترين اسرار گيتي بردارد، غنيمت شمردند. به ويژه دو صلح طلب برجسته يعني ادينگتون بريتانيايي و اينشتين آلماني نيز از صلح و آشتي بين ملت هايشان كه از دستاوردهاي اين همكاري علمي بود، بسيار خشنود شدند.

گفته مى شود ادينگتون پس از رصد خورشيدگرفتگي نتيجه را با تلگرام به اطلاع اينشتين مى رساند، اما اينشتين به اين موضوع و اثبات نظريه  اش واكنش چنداني نشان نمى دهد. يكي از دانشجويان اينشتين از اين همه خونسردي اينشتين متعجب مى شود و از او مى پرسد اگر رصد پيش بينى هاي وي را تائيد نمى كرد چه احساسي داشت؟ اينشتين در جواب مى گويد: «آن وقت براي پروردگار عزيز متاسف مى شدم.» اين پاسخ اينشتين هم اعتماد به نفس وي را نسبت صحت نظريه اش مى رساند و هم شوخ طبعي هميشگي او را.

تا اينجاي كار به نظر مى رسد آزمايش هم توانسته است موفقيت نسبيت عام را در توجيه پديده ها نشان دهد. اما فكر نكنيد منتقدان به همين راحتي دست از سر نسبيت و اينشتين برداشتند. اينشتين يهودي بود و در آن زمان يهودى ستيزي در آلمان در اوج بود، به همين دليل شروع به بهانه جويي كردند. ادينگتون درصدد بود به دليل مشكلات فني كار در بعضي از اندازه گيرى ها، تصحيح هاي اساسي انجام دهد. در نهايت نيز به اين نتيجه رسيد كه بايد بعضي از اطلاعات به دست آمده از رصد سوبرال را از محاسبه نهايي خود حذف كند. همين نكته نيز بهانه به دست بسياري داد تا وي را متهم كنند كه از خود حساب سازي مى كند. فكر نكنيد كه منتقدان اينشتين و كساني كه در مورد صحت نتايج تشكيك مى كردند، از مردم عادي يا ناآشنا با علم بودند، برعكس بسياري از آنان در حوزه فيزيك بسيار شناخته شده نيز بودند. از جمله معروف ترين منتقدان اينشتين بايد از فيليپ لنارد نام برد كه به خاطر كارش در زمينه پرتو كاتدي جايزه نوبل سال  ۱۹۰۵  را برد و ديگري يوهانس اشتارك كه برنده نوبل  ۱۹۱۹  بود. با اين همه هر چند يهودى ستيزي بين نازى ها به شدت رواج داشت و باعث مهاجرت بسياري از يهوديان شد، اما موج نسبيت ستيزي شدت كمتري داشت و بسياري از كساني كه در اين زمينه شك و ترديد داشتند، خواهان تعيين اعتبار دقيق تري براي اين نظريه بودند. يكي از نكته هاي جالب توجه اينكه ضديت با نسبيت در رفتار لنارد خود را بروز داد. لنارد كه از مخالفان سرسخت نسبيت و اينشتين بود، به يك باره از دستاوردهاي زولدنر آگاه شد. وي كه تا ديروز مخالف نسبيت بود، يك باره طرفدارش شد زيرا به نظر وي زولدنر مقدم بر اينشتين به چنين دستاوردهايي رسيده بود. اين بار لنارد مقاله مفصلي در تائيد دستاوردهاي زولدنر نوشت.

با اين همه هنوز هم شك و ترديدهاي بسياري باقي مانده بود كه لازم شد با انجام رصدهاي دقيق تر زدوده شود. رصدهاي بسياري انجام شد كه آخرين آنها در  ۱۹۷۳  صورت گرفت اما نتيجه انحرافي به اندازه  ۱۱/۰  + ۹۵/۰  برابر پيش بيني اينشتين را نشان مى داد. يعني طي اين سال ها در ميزان دقت نتايج پيشرفت چنداني حاصل نشده بود.

اميدها براي ارزيابي دقيق تر نسبيت به يأس تبديل مى شد كه اختروش  (Quasar)ها ظاهر شدند. اختروش ها از دوجنبه به پذيرش نسبيت كمك كردند. اول آنكه موضوعي پيش آمد كه اخترفيزيكدانان نسبيت را در مورد آن به كار گيرند؛ دوم آنكه اختروش ها چشمه هاي بسيار مناسبي براي امواج راديويي هستند كه از آن هم مى توان همانند امواج نور مرئي براي آزمودن نسبيت عام استفاده كرد. اكنون اگر دو اختروش داشته باشيم كه از نزديكي خورشيد عبور كنند مى توان با تداخل سنجي راديويي زاويه بين آن دو را اندازه گيري و مشاهده كرد آيا با حركت اختروش و دور و نزديك شدن آن تغييري در موضع ظاهري آنها ايجاد مى شود يا خير؟

هنگامي كه براي اولين بار از اختروش ها براي اين آزمون استفاده شد نتيجه با عدم دقتي حدود  ۱۰  تا  ۱۵  درصد همراه بود، كه چندان دلچسب نبود، اما با تكرار اين آزمون در سال هاي بعد دقت هاي بهتر و در حد يك درصد، صحت نسبيت را اثبات كرد.

داستان اختروش ها نيز كم كم از تب و تاب مى افتاد كه اتفاقي ديگر جلب توجه كرد: در سال  ۱۹۷۹  يك اختروش دوتايي كشف شد. اين جفت اختروش شباهت بسياري به يكديگر داشتند: سرعت دور شدن و همچنين طيف آنها شبيه به هم بود. ماجرا چيست؟ دانشمندان خيلي زود دريافتند كه اين دو اختروش در حقيقت يكي هستند، ولي بين اين اختروش و زمين يك جسم پرجرم قرار دارد و به طوري نور اين اختروش را منحرف مى كند كه تصويري دوگانه از آن حاصل مى شود. به اين پديده در فيزيك «عدسي گرانشى» مى گويند كه البته از دهه  ۱۹۳۰  مطرح بود و خود اينشتين هم آن را بررسي كرده بود. بدين ترتيب شاهدي ديگر بر صحت نظريه نسبيت در آسمان ها يافت شد.

پيشروي حضيض تير

مكانيك نيوتن موفقيت هاي بسيار داشت، آنقدر موفق كه اگر ناهماهنگى اي مشاهده مى شد، مى توانستند اين ناهماهنگي را هم در قالب گرانش نيوتني تفسير كنند. براي مثال بعضي رصدگران، اختلالي را در مدار اورانوس مشاهده كردند. علت چه مى توانست باشد؟ احتمالاً در آن اطراف سياره اي است كه با اثر گرانشي خود باعث اختلال در مدار اورانوس مى شود. جواب صحيح نيز همين بود. كافي بود با كمي دقت آسمان را رصد كنيم تا مكان سياره اي را به نام نپتون بيابيم كه عامل اين اختلال است و مكانيك نيوتوني نشاني دقيق آن را ارائه كرده است.

مسئله مشابهي هم براي تير پيش آمد. مسئله پيشروي حضيض تير: حضيض نقطه اي از مدار يك سياره است كه فاصله آن تا خورشيد كمترين مقدار است. پيشروي حضيض تير هم يعني مدار تير در فضا يك بيضي ثابت نيست بلكه خود بيضي در صفحه مدارى اش مى گردد. ميزان اين پيشروي نيز  ۵۷۴  ثانيه در هر قرن است. چه عواملي در اين پيشروي تاثير دارد؟

ناهيد با  ۲۷۷  ثانيه، مشتري با  ۱۵۳  ثانيه، زمين با  ۹۰  ثانيه، ماه و بقيه سياره ها هم  ۱۰  ثانيه در اين پيشروي تاثير دارند كه در مجموع مى شود۵۳۱  ثانيه و از مقدار  ۵۷۴  ثانيه كل حدود  ۴۳  ثانيه كمتر است. عامل اين ناهماهنگي چيست؟ آيا باز هم سياره ناشناخته اي آن اطراف پرسه مى زند كه از چشمان تيزبين منجمان دور مانده است؟ متاسفانه خير! هرچه آسمان را بگرديد بين تير و خورشيد چيزي پيدا نمى كنيد. اين مسئله آنقدر حاد شده بود كه حتي بعضي پيشنهاد دادند كه قانون عكس مجذوري نيوتن در مورد گرانش صحيح نيست و بايد تصحيحاتي در آن اعمال كرد. اما اگر تغييري در قانون عكس مجذوري اعمال كنيم نه فقط مدار تير كه كل منظومه شمسي دچار اختلال مى شد. در سال  ۱۹۱۵  اينشتين كه از اين مشكل آگاه بود تصميم گرفت توانايى هاي نظريه تازه متولد شده اش را در اين آزمون بسنجد. وي محاسباتش را با استفاده از نسبيت انجام داد. به نظر شما سهم انحناي فضازمان در پيشروي تير چقدر است؟ حدس زدنش چندان هم سخت نيست: ۴۳  ثانيه. پس اينشتين حق داشت چنان از خود بى خود شود، سر از پا نشناسد و دچار تپش قلب شود. البته داستان به همين سادگى ها هم تمام نشد و تير دردسرهاي فراواني براي فيزيكدانان به وجود آورد. براي آگاهي از پايان ماجراي تير و همچنين روش هاي ديگر آزمون نسبيت مى توانيد به كتاب «آيا اينشتين درست مى گفت؟» اثر كليفورد ويل به ترجمه روان و رساي دكتر احمد شريعتي از انتشارات وزارت فرهنگ مراجعه كنيد.

كاوشگر گرانش

كاوشگر گرانش  (GP-A)A نام يكي از آزمايش هاي ناسا در مورد گرانش و نسبيت بود كه در سال  ۱۹۷۶  انجام گرفت. طبق نظريه نسبيت اينشتين، تغيير در گرانش و سرعت حركت باعث مى شود، سرعت گذر زمان تغيير كند. در آن سال ناسا براي آزمودن اين نظريه از ساعتي استفاده كرد كه دقت آن در حد يك ثانيه در سه ميليون سال بود. يك نمونه از اين ساعت را در زمين قرار دادند و ديگري به ارتفاع صدهزار كيلومتري مدار زمين رفت كه شدت گرانش در آنجا بسيار كمتر از سطح زمين است.

با مقايسه زمان اندازه گيري شده توسط اين ساعت مشخص شد كه نظريه نسبيت اينشتين با دقت  ۷  در يك ميليون صحيح است.

اما كاوشگر گرانشB نام ماموريتي است كه اخيراً به انجام رسيده است اما تجزيه و تحليل اطلاعات دريافتي از آن همچنان ادامه دارد و احتمالاً در سال آينده منتشر خواهد شد. اين كاوشگر ميزان انحناي فضازمان در اطراف زمين را اندازه مى گيرد كه از دو عامل ناشي مى شود: اول انحناي فضازمان در اطراف زمين در حال سكون و ديگري ميزان كشش فضازمان اطراف زمين كه ناشي از چرخش آن است و كشيدگي چارچوب نام دارد. در تشريح ايده اين آزمايش بايد گفت زمين به دليل حركت دوراني خود فضازمان را به صورت مارپيچ تغيير شكل مى دهد. اين تغيير شكل فضازمان مى تواند ژيروسكوپي را كه در يك چارچوب ثابت حول محوري در حال دوران است، تحت تاثير قرار داده و به آرامي باعث تغيير جهت دوران شود. هر چند ايده اين آزمايش، ساده به نظر مى رسد اما با توجه به اينكه خميدگي فضازمان به دليل چرخش زمين ناچيز و به همين دليل تاثير آن بر تغيير محور دوران كم است، اندازه گيري مقدار آن دشوار مى شود. از نكاتي كه در طراحي اين ماموريت رعايت شده است بايد به حفاظت ژيروسكوپ از ميدان مغناطيسي زمين اشاره كرد. نكته ديگر آن است كه اين ژيروسكوپ بايد واقعاً كروي باشد تا به طور خودبه خودي دچار تغيير محور دوران نشود و اختلالي در اندازه گيرى ها ايجاد نكند. گفته مى شود اين ژيروسكوپ كامل ترين كره اي است كه تاكنون بشر توانسته است بسازد.

نكته بسيار مهم ديگر اندازه گيري تغيير در محور دوران ژيروسكوپ است.

اين ژيروسكوپ ها در اثر چرخش، ميدان مغناطيسي بسيار ضعيفي توليد مى كنند كه به وسيله تجهيزات مستقر در ماهواره قابل اندازه گيري است. با تغيير محور دوران ژيروسكوپ در ميدان مغناطيسي توليدشده نيز تغييراتي ايجاد مى شود. با اندازه گيري ميزان اين تغييرات، تغيير در محور دوران ژيروسكوپ و در نهايت تاثير انحناي فضازمان ناشي از چرخش زمين بر چرخش ژيروسكوپ مشخص مى شود. هر چند نسبيت با روش هاي متعدد سنجيده شده و از همه آنها سربلند بيرون آمده است اما در اين آزمايش انحناي فضازمان پيرامون يك جرم در حال چرخش اندازه گيري مى شود كه تاكنون آزمايشي براي محاسبه مقدار آن انجام نشده است.

نكته مهم در اين ماموريت ميزان ناچيز تغيير در محور چرخش ژيروسكوپ به دليل اثر كشش چارچوب است. اين مقدار حدود  ۹/۴۰  هزارم ثانيه قوسي است. (هر درجه  ۳۶۰۰  ثانيه قوسي است.) براي آنكه بتوانيد دركي از ميزان اين زاويه به دست آوريد، فرض كنيد كه صدكيلومتر را با شيب  ۹/۴۰  هزارم ثانيه طي كنيم. در اين حالت ارتفاع ما نسبت به ارتفاع اوليه در شروع مسير حدود  ۰۱۵/۰  سانتى متر است.

از نكات جالب ژيروسكوپ هاي كاوشگر گرانش مى توان به اين موارد اشاره كرد.

در ويرايش جديد ركوردهاي جهاني گينس، از اين ژيروسكوپ با عنوان گردترين جسمي كه تاكنون بشر ساخته است ياد شد.

ميزان كاهش سرعت چرخش ژيروسكوپ از آنچه كه پيش از اين تصور مى شد كمتر است. براي آنكه آزمايش به نتيجه مطلوب برسد لازم است كاهش  ۳۷درصد در سرعت چرخش حداقل  ۲۳۰۰  سال طول بكشد، اما اندازه گيري سرعت نشان مى دهد اين ميزان كاهش سرعت چرخش ده هزار سال بيش از مدت زمان مورد انتظار طول مى كشد.

ميدان مغناطيسي حول ژيروسكوپ يك ميليونم ميدان مغناطيسي در سطح زمين و كمترين حدي است كه بشر توانسته است در فضا به آن دست يابد.

اين ماموريت در سال  ۲۰۰۵  كامل شده است و براي تجزيه و تحليل علمي اين اطلاعات نيز يك سال زمان لازم است. بدين ترتيب انتظار مى رود تا پيش از پايان سال  ۲۰۰۶  نتايج اين پژوهش اعلام شود.